یاچیرو

ساخت وبلاگ

  چه خبر؟هیچی. عمده خبر امشب صبوریه. صبوری اون کاریه که تو این چند سال اخیر خوب یاد گرفتمش. صبوری کنیم ببینیم چی در انتظاره... خبر بعدی؛  آهان آهان. یادم رفت اولش بگم. با یک پست غمگین روبه رو خواهیم شد،،، میگفتم. خبر بعدی دل شکستگی داریم. بغض داریم، دلتنگی هم است. از دلتنگی شروع کنیم که فقط برای بابا بغض و دل شکستگی رو هم اختصاص بدیم به زمونه و اطرافیان، و اما خبر بعد خبری بعدی موضوعی ئه که همین الان بهش پی بردم. خیلی عمیق خیلی سخت.. چرا من اینجا راحت نیستم و خودم رو نمیریزم بیرون؟ چرا تلاش نمیکنم واسه دردودل؟ برم یه جای دیگه؟ شاید. شاید باید واقعن پاشد رفت یه جای دیگه تایپ کرد، یه جای دیگه که اصن بشه تایپ کرد. ینی از دل برآید و بر صفحات کیبورد بنشاند... به به بازم خبر داری سارا؟ آره. یکی دیگه م هست که حوصله ندارم توضیح بدم. چی شد. پست نصفه شبی، مسواک نزده، اخمو همراه با دل درد میشه همین. شب خوش . . یاچیرو...ادامه مطلب
ما را در سایت یاچیرو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : feloonosiona بازدید : 13 تاريخ : شنبه 10 دی 1401 ساعت: 21:12

آقا

ما رفتیم

اثاث کشی کردیم رفتیم خونه ی جدید

هرکی آدرس خواست اعلام کنه بیاد قدمش رو چشم.

...

یاچیرو...
ما را در سایت یاچیرو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : feloonosiona بازدید : 40 تاريخ : چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت: 0:25

این لعنتی کاری کرد که دیگه هیچ کس دست و دلش به نوشتن نره.

منم قهر بودم. هم قهر هم بی حوصله.

اما الان برگشتم.

الان که سحر ئه. الان که حسین جانم برای تعطیلات بعد از مدرسه ش خونه ی ماست و با صدای بلند داره تلویزیون میبینه. جونوره. نبودم که بگم شده 7ساله و با معدل خیلی خوب فارغ التحصیل شده.

خیلی نبودم

خیلی نگفتم

الان هستم که باشم.

خیلی باشم و خیلی بگم.

یاچیرو...
ما را در سایت یاچیرو دنبال می کنید

برچسب : بازگشت,بازگشت لوک خوش شانس,بازگشته,بازگشت به ایران,بازگشت به گروه در تلگرام,بازگشت قیصر به ایران,بازگشت به آینده,بازگشت بتمن,بازگشت کوین لورون,بازگشت بورسالینو, نویسنده : feloonosiona بازدید : 37 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 17:49

  هفته هایی گذشت شیرین و شلوغ بود بدو بدوهای شاد و هول هولی یه سفر عالی و دلچسب خیلی دلم میخواست میتونستم روزانه نویسی یا سفرنامه نویسی کنم. اما اون سبک از نوشتن طولانیه و من حوصله کارای طولانی رو ندارم!!! با اتوبوس رفتیم سفر رفتنه حالم بد شد.بتون و گاردریل کنار جاده رو بغل کرده بودم . با عشق. سفت. خخخخ. و حسابی بالا آوردم. کمرم صاف نمیشد از شدت فشار و حتی نفهمیدم که چقدر سفت و محکم تجهیزات کنار جاده رو بغل کردم. با گالون آب روغنی راننده صورتم رو شستم. خخخ. تا مقصد زیر پتویی که برادر شوهر مهربون دمه راه گذاشته بود تو ساکمون لرزیدم و دندونام به هم خورد. درسته.. یاچیرو...ادامه مطلب
ما را در سایت یاچیرو دنبال می کنید

برچسب : شهریور 95, نویسنده : feloonosiona بازدید : 41 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 17:49